د خـتــر ِ شـیــر ِ خـُــد ا
سر قافله شام بلایى زینب |
سر به زیر افکن که ناموس خدا اینجاستى |
کن تماشا آسمان تابناک شام را |
کافتاب برج عصمت از افق پیداستى |
آب کرده زهره شیران در این صحرا، مگر |
دختر شیر خدا خفته در این صحراستى |
در شجاعت چون حسین و درشکیبایى چون حسن |
در بلاغت چون على عالى اعلاستى |
نغمه مرغ حق از گلزار شام آید به گوش |
مرغ حق را نغمه شورانگیز و روح افزاستى |
کرد روشن با جمالش آسمان شام را |
کز فروغ چهره گویى زهره زهراستى |
« تهیه وَ تدوین : عـبــد عـا صـی »
کلمات کلیدی: